باز هم بازگشت!... و شُکر برای میلادت، نازنینم!
بسم الله این بار یک وقفه ی بلند افتاد برای برگشتنم بر این مأمن خوب مادرانگیهایم، نی نی وبلاگ... اینک، سه سال و شش ماه و اندی از آخرین نوشتهام در اینجا میگذرد! زمان زیادی است اما من اینبار یک دلیل محکم دارم. بسیار محکم و البته جذاب! حضور یک عضو جدید دوستداشتنی در جمع گرم خانوادهمان که هرچه کار و مسئولیت داشتم، چندبرابر کرده است و به همان نسبت هم زندگیام را شیرینتر... به نظرتان عجیب نیست که لذت و رنج در این دنیا اینقدر توأمان در هم تنیدهاند و ما اینچنین مصرّانه، در تلاشی بیهوده برای جداسازیشان از هم؟! واقعاً گاه میاندیشم شیرین...